وظيفه روحانيت همان وظيفه پيامبران است


 






 

روايت آيت‌الله دستغيب از حيات خويش و اولويت‌هاي نظام اسلامي در واپسين روزهاي زندگي
 

اين مصاحبه از واپسين سخنان شهيد آيت‌الله دستغيب است كه در 18 /9/ 60، دو روز قبل از شهادت ايشان انجام شده و متضمن آرا و نظرات آن شهيد بزرگوار در باره مهم‌ترين رويدادهاي سياسي و نيز ديدگاه‌ها و پيش‌بيني‌هاي او در باره آينده انقلاب اسلامي است.
يادش گرامي باد

حضرت آيت‌الله مشخصات خودتان را ذكر نمائيد.
 

بسم الله الرحمن الرحيم. بنده سيد عبدالحسين دستغيب پدر ما مرحوم آقاي سيد محمد تقي دستغيب، تولد بنده روز عاشوراي محرم 1322 بود که مطابق بود با 1292 شمسي
دوران كودكي، نوجواني و جواني را چگونه گذرانديد و در اين دوران تحصيلات شما به چه صورت و در چه جاهايي بوده است.
بنده تا سنه 1343 كه پدر ما مرحوم شد، مقداري از مقدمات را خدمت ايشان خواندم. هنگام فوت والده تقريباً بنده 11-12 ساله بودم. ادامه تحصيلات را در شيراز که عبارت بودند از صرف و نحو بيان و منطق و فقه و اصول و ... به علت اينکه مصادف بود با اوايل سلطنت رضاخان قلدر ملعون و جنگ با روحانيت، از بين بردن روحانيت و اينکه نمي‌گذاشتند کسي طلبه شود تحصيل علم بکند فشارهايي که مي‌آوردند که گفتني نيست کمتر کسي ديگر حاضر مي‌شد تحصيل علم کند و در رشته طلبگي بيايد.
به طوري اين ملعون جو را برعليه روحانيت درست کرده بود که مي‌گفتند روحاني عضو فلج اجتماع است که کسي اصلاً رغبت نکند، لکن در همان حال خداي تعالي شوقي عنايت کرده بود که ما به همه سختي‌ها ساختيم و با همه فشارهايي که بود تحمل کرديم و بحمدالله ادامه داديم تحصيلات را و در همان اوقات هم دوش به دوش تحصيلات که مي‌کرديم در مسجد باقرخان آنجا مشغول بوديم و بعد از نماز به تبليغ و بر عليه دستگاه پهلوي، لذا در همان وقت چند بار ما را زندان كردند و يك دفعه هم بناشان تبعيد بود و بعد فشار آوردند كه اصلاً بايد از روحانيت بيرون بروي و 24 ساعت مهلت دادند که بنده خلع لباس کنم و از روحانيت بيرون روم و مسجد و منبري نباشد. بنده بناچار فرار كردم رفتم نجف اشرف. البته اين هم وسيله‌اي بود. خداي تعالي خيري مي‌خواست براي ما كه آنجا مشرف شويم و آنجا هم مدتي خدمت آيت‌الله شيخ محمد كاظم شيرازي و مرحوم آيت‌الله اصطهباناتي خدمت اين بزرگان استفاده مي‌کردم تا بعد از شهريور 20 و سقوط پهلوي و آنجا در سنه 21 بنده مراجعت کردم به شيراز.
به شيراز كه آمدم دوستانمان آمدند براي اينکه يک محلي كه اقامه جماعت بشود منبر در آن بشود اين مسجد جامع عتيق در آن وقت از طرف پهلوي دستور داده شده بود كه مصالحش را بفروشند و اگر بشود اينجا را يک اداره‌اي بکنند و شبستان‌هايش تمام خراب، صحن مسجد تمام خراب، فقط قسمت شبستان وسطي كه منبر بزرگ درش هست سالم بود. خوب پهلوي هم ساقط شده بود واينها کسي مانع نشد. رفقا آمدند و ما رفتيم شبستان وسط و تنظيف کردند ديگر بعد ماه رمضان،‌ مومنين هم روز به روز اجتماع زيادتر و هر روز مقداري از سطح مسجد را تسطيح مي‌کردند كه نماز خوانده شود. بعد هم در ماه مبارك تشويق كرديم مردم را به اينكه اينجا تعميري بشود. پول‌هايي جمع شد و مشغول شدند و بحمدالله از همان سنه 21 ماه رمضان شبستان‌هايش را تعمير کردند و بعد هم بحمدالله ما از همان سنه 21 موفق بوديم. هر شب بعد از نماز يك ساعت تفسير قرآن مجيد و بيان اخلاق و قوائد و اينها وقتي از سنه 46 که حضرت امام خميني اطال الله عمره شريف در قم نهضت فرمود و امر فرمود که همه قيام کنند، ما هم اجابت کرديم و اينجا مشغول شديم به مبارزات و آن پيشامدهايي که شد.

اوقات فراغت خودتان را چه درگذشته و چه در حال چگونه سپري مي‌کنيد؟
 

بنده که در جواني درگذشته که به نظرم نمي‌آيد که اوقات فراغتي داشته‌ام. هميشه مشغول بوديم، يا مطالعه‌اي بوده يا درس دادن بوده يا نوشتني بوده. اوقات فراغتي نبود. حالا هم که از کار افتاده‌ايم تا اندازه‌اي که بتوانم الان هم مشغول هستم بحمدالله در نوشتن، درس دادن و مطالعه. خداوند ان‌شاءالله هم همان را موفق بدارد به انجام وظيفه، به اينكه اوقاتمان به بطالت نگذرد و از عمرمان بهره ببريم.
قسمت اعمالكم الجنه

 

هر نفس ز انفاس عمرت گوهري است
آن نفس سوي خدايت رهبري است

انسان عاقل نبايد يک لحظه هم به بيهوده بگذراند تا بتواند همه عمرش از اين سرمايه عزيز بهره ببرد، به اندازه‌اي كه بتواند خدمتي به اسلام کند، خدمتي به مسلمين كند، خدمتي به مستضعفين کند، در عمل صالح و ذخيره آخرت من اهتدي انما يبجي لنفسه. هر كس كاري كند براي خودش است. خودش بهره مي‌برد، وقتش را بيهوده نگذراند بي نتيجه نباشد
خداوند ان‌شاءالله همه ما را موفق بدارد كه از اين سرمايه عزيز بهره ببريم.
 

با توجه به موقعيت حساسي که هم اکنون در آن قرار گرفته‌ايم فكر مي‌كنيد، به نظر جناب‌عالي خدمات روحانيت بايد در چه زمينه‌هايي باشد؟
 

وظايف روحانيت همان وظيفه پيغمبران است. روحانيون خلفاي انبيا و ائمه هستند، جانشينان آنها هستند. آنچه را که آنها انجام مي‌دادند، اينها بايد همان را انجام بدهند. وظيفه انبيا عبارت است از تحكيم عقايد مسلمين، راهنمايي مسلمين. بشر را بايد آگاه سازند تا خداي خودشان را بشناسند، معاد را بشناسند. بايد جامعه‌شان را متوجه كنند به اينكه انسان غير از حيوان است، انسان بعد از مرگ حيات ابدي دارد و بايد اينجا تزکيه کند خودش را.
اولين وظيفه روحانيت آموزش است و تعليم و آگاه ساختن جامعه به معارف و آنچه را كه بايد بفهمد و بشناسد شناخت خدا، شناخت خود، شناخت راه سعادت. دومين وظيفه روحانيت پرورش است يعني جامعه را تهذيب كند، آنها را از رذائل اخلاقي باز دارند، از حرص و حسد خودخواهي و خودبيني، شهوت‌پرستي، دنبال مال و ثروت رفتن، دنبال مقام رفتن و همه چيزهايي که وسيله مي‌شود که آدمي اسير دشمن مي‌شود، اسير شيطان داخلي و خارجي. الان هر قومي كه اسير اين شيطان‌هاي بزرگ که در راس آنها آمريكاست، در اثر همين است که اينها مهذب نشدند. الان سران كشورها بر اين مقام دو روزه دنيايشان ديديم كه چطور اسير آمريکا هستند. بايد روحانيون هر كشوري، ملتشان، دولتشان را پرورش دهند كه اينها نبايد اسير شهوات باشند، اسير مقام و مال و خوشگذراني باشند.
ديگر از وظايف مهم روحانيون جلوگيري از طاغوت است. نگذارند طاغوت بر ملت مسلط شود. شما ملاحظه کنيد جناب موسي (ع) خداي تعالي مي‌فرمايد برو پيش فرعون اين طاغوت را اين سرکش را دعوتش كن و اگر چنانچه هدايت نشد، تهديدش كن. وظيفه روحاني همين است، روحاني بايد دست طاغوت‌هاي زمان را قطع كند و نگذارد رشد کنند، چون اين طاغوت‌ها سد عن سبيل الله‌اند. طاغوت هيچ وقت نمي‌خواهد که جامعه‌اش هوشيار باشد. اگر هوشيار شد که اطاعتش نمي‌کند. طاغوت مي‌خواهد سلطه پيدا كند. ملت اسيرش باشند. ملت بايد آزاد باشد و فقط تابع قانون خدا باشد و بس. تسليم هيچ بشري نشود، جلوگيري کنند از طاغوت. طاغوت يعني هر قدرت ستمگر و معرفي هر سلطه‌جويي ولو مثل بني‌صدر باشد. اين بني‌صدر خائن که علما وظيفه خود دانستند وقتي ديدند اين شخص را رسوا کنند که ملت در دام او قرار نگيرد، او هم طاغوت بود. بنده شايد چند ماه پيش از عزل بهش نامه نوشتم. نوشتم اين راهي كه تو گرفتي راه طاغوت است و ما وظيفه خود مي‌دانيم كه به ملت بفهمانيم که از طاغوت تو بيرون بروند، منتها جواب نامه بنده را نداد، نصيحت بنده را نشنيد.
غرض از وظايف مهمه روحانيت اين است که نگذارند که ملت اسير يک طاغوت بشود، اسير يک سلطه‌جوي ستمگر شود. اگر امام مي‌خواست نغوذبالله رفاه و راحت‌طلبي را، اگر مي‌خواست بهترين وسايل برايش فراهم مي‌شد، لكن خوب آن وظيفه الهي را چه کار کند. روحانيون هم در هر زماني برايشان واجب است که مبادا سازش با طاغوت کنند. يک جامعه‌اي را اسير يک طاغوتي ولو به قيمت جانشان هم تمام بشود حرام است سازش کردن و اما مبارزه ومقابله با طاغوت ملت هم تابع او هستند و اين ملت هم همراهش هستند ـ آن وقت مبارزه بكند سازش به طور كلي حرام است، يعني اگر يک وقتي طاغوتي باشد، روحاني حرام است سر سوزن ميل به اوكردن، سر سوزن تائيد کردنش حرام است و اما مبارزه با او موقوف به قدرت است که اگر قدرتي پيدا شد آن وقت ديگر مبارزه کنيد.
همين حضرت امام اطال‌الله شريف مد نظرم هست كه از اول پهلوي سرسوزني اين بزرگوار سازش نکرد. اوائل همين مردک محمد رضا هم همين قسم. بعد که ديگر در سنه 42 كه ديگر ملت آمادگي پيدا کرد و هيجان عمومي شد ايشان ديگر شروع کرد به مبارزه انجام وظيفه داد بر همه علماء و بر همه ملت واجب شد كه ايشان را ياري کنند در کمک اسلام، در اينکه طاغوت آن هم نه تنها محمد رضا بود، آمريکا و چهل هزار آمريكايي بودند پشت پرده اين مردک، والا آنها بودند، مسلط بودند و بحمدالله نتيجه هم گرفته شد. الان هم واجب است استمرار آن. اگر يک روحاني سر سوزني ميل به آمريكا، ميل به بني‌صدر، ميل به رجوي‌ها اين طاغوت‌ها پيدا كرد، اين منحرف شده از راه انبياء. اين روحاني اگر سر سوزني سازش کرد، مطرود است. مبارزه هم الان باز واجب است چون ملت آماده‌اند، چون همه ملت در صحنه‌اند، هيچ آخوندي عذر ندارد. در زمان پهلوي بر آخوندي که چي مي‌گفتند مي‌گفت بابا مردم که با ما نيستند، ما چي چي بگوئيم؟ ولي حالا بحمدالله ملت که همه در صحنه‌اند، پس يک آخوندي اگر ساکت باشد از روحانيت بيرون رفته است، انجام وظيفه نکرده است.
در گذشته کسي نفس نمي‌توانست بکشد از روحانيون، حالا كه عكسش شده است. حالا اگر يک روحاني ساكت باشد، خود ملت بهش اعتراض مي‌کنند. چه نعمتي شده است الحمدالله رب العالمين. من اميدوارم که ان‌شاءالله همه روحانيون همه با هم در صحنه مبارزه باشند، مثل ملت عزيز که همه در صحنه‌اند، جوان‌هاي عزيز همه در صحنه‌اند، همه پشت سر رسول‌الله‌اند، پشت سر حسين‌اند، پشت سر امام مانند همان خط انبياء. (و ان هذا صراطي مستقيماً فاتبعوه) همه در يک خط واحد كه آن اسلام و روياروئي با کفر است. خط اسلام نه معني‌اش اين است كه مسلمانيم و نمازي مي‌خوانم (اشداء علي الكفار رحماء‌ بينهم) اگر چنانچه بگوئيد من قبول دارم، ولي جهاد را قبول ندارم، نومن به بعض ونكفر ببعض، نصف دين را قبول دارم و نصف ديگر را قبول ندارم و آن نصف هم كه قبول دارم، بي ديني است، بيهوده است. در يك آيه شريفه مي‌فرمايد: (اولئك هم الكافرون) حق اگر كس بگويد به بعضي كتاب را قبول دارم و بعضي قرآن را قبول ندارم، اين كافر است. اگر يك آيه قرآن را قبول نكرد، اين كافر است، اگر گفت من قصاص را قبول ندارم، تا گفت قبول ندارم از اسلام بيرون است.

امروز به نظر شما، مردم از انقلاب اسلامي ما چه توقعاتي دارند؟
 

اگر منظورتان توده مسلم باشد، توده مسلمين تمام توقعشان اين است احكام اسلام عمل شود فقط و اما افرادي انگشت‌شمار سرمايه‌دار، آنها توقعشان اين است كه نعوذبالله دنيايشان درست شود، مي‌خواهد اسلام باشد، مي‌خواهد نباشد. رها كنيد آنها را. نيستند داخل يا مثلاً اگر افراد لاابالي نعوذبالله كه اسير شكم باشند. اين جور نيست، توده‌هاي ملت هيچ توقعي ندارند به شما مي‌گويم مي‌آيند پيش بنده اشخاصي كه واقعاً‌ اگر كسي نگاه به وضعيتشان و زندگيشان كند، دلش مي‌خواهد كمكشان كند. اين آمده هستي خودش را آورده ببرد بدهد جبهه جنگ، توقعي ندارد. نوعاً همين طبقه سه، ‌همين فقرا، همين توده، همين‌هايي كه در جبهه جنگ هستند، اينها كه توي جبهه جنگ هستند چه مي‌خواهند الا اسلام؟ هيچ نمي‌خواهند، توقعي ندارند. آنكه توقع دارد از اسلام بيرون است. مسلمين انقلاب كردند براي اسلام و همان را مي‌خواهند. دنيا و اينهايشان كه كمي نداشت. در گذشته همه چيز بود. انقلاب كه براي جهات مادي نبود، جهات صوري نبود، همه‌اش براي اسلام بود، ولي البته همه ما ـ همه ملت توقع داريم كه همه ارگان‌ها به احكام اسلام عمل كنند. اخيراً هم كه امام اطال‌الله عمره شريف اعلاميه تاريخي صادر فرمودند که در هر ارگاني اگر خلاف اسلام عمل شود، شديداً بايد تحت تعقيب قرار بگيرد و دولت هم همين را مي‌خواهد و آن افراد قليل چه آنهايي که توي سرمايه‌داري هستند و مي‌خواهند تجارتشان روز به روز مالشان زيادتر بشود و چه افرادي لاابالي كه اينهاقابل اعتنا نيستند. ميزان توده ميليوني ملت است، توده ميليوني ملت اينها فقط اسلام را مي‌خواهند.

فکر مي‌کنيد با دشمنان دين اعم از کافرين و منافقين و غيره چه بايد کرد؟
 

آنهايي که مثل آمريکا که محارب است و اعلام جنگ داده با ما و صدام كه اعلام جنگ داده، منافقين كه اعلام جنگ كرده‌اند، با آنها فقط بايد جنگ کرد و هيچ راهي ندارد. اينها را تا وقتي که از کشور بيرون نکردند، واجب است ادامه جنگ. اين منافقين هم تا وقتي يک نفرشان هست، جنگ بايد کرد، مگر توبه کنند الا الذين تابوا من قبل ان تقدروا عليهم فاعلموا ان الله غفور رحيم: پيش از آنکه گرفتار بشوند اگر آمدند و توبه کردند و گفتند نه ما جنگي نداريم و با مسلمين و مسلمانيم و راست هم بگويند و صدقشان هم آشکار باشد، نه مثل آنهايي كه توبه كردند و بعد ولش کردند رفتند، ولي اگر دو مرتبه کشتند و فساد کردند، نه توبه‌اي صادقانه، وظيفه است که در برابر هر که حربي است، يعني جنگ دارد، قرآن مي‌فرمايد که قاتلوا الذين يقاتلونکم. يک حکمي است عقل علاوه شرعي. خوب کسي که جنگ دارد به شما بگويند کارش نداشته باشي تا بکشدت. تو هم جنگ کن نگذار پيش از اينکه شما را بکشند، بکشش. اين حکم عقلي است. هرکس محارب شد و روبروي ملت اسلام ايستاد، اگر بناي جنگ داشته باشد، ديگر حالا يا مثل صدام جنگ آشکار يا مثل منافقين جنگ مخفي و ترور و همه فسادهايي که مي‌کنند توي خانه‌ها مي‌ريزند و غارت مي‌كنند و مي‌كشند، اين حمله مسلحانه اينها همان جنگ است و وظيفه است كه بااينها تا يك نفرشان هم زنده است، تا يک خانه تيمي هم هست، بر جميع ملت واجب است ادامه دهند اين جهاد الهي را و ياري كنند اسلام و مسلمين و اما آنهايي که با مسلمين جنگي ندارند ما هم با آنها جنگي نداريم. آنها مسلمند، ما با آنها مسلميم. کشور عراق که اسم خودش را مسلمان گذاشته، چون با ما جنگ دارد، بر ما واجب است دفاع کنيم و جنگ کنيم و بيرونشان كنيم. اگر كفار حالت مسلم داشته باشند بر ما واجب است مسلم و اگر حرب داشته باشند بر ما هم حرب واجب است.

نظرتان راجع به جنگ تحميلي عراق و سرانجام اين جنگ چيست؟
 

گمان نمي‌کنم کمترکسي است که اين معنا بر او آشکار نباشد كه از اول هم معلوم بود پيروزي با اسلام است و با اينكه ملتي با نداشتن قدرت ظاهري نه اسلحه نه چيزي و فقط وحدت 35 ميليون، همه با هم، با يك رهبر، با الله اكبر، چهل هزار آمريكايي را با آن سلطنتي كه پشتيباني‌اش و پانصد هزار ارتشي مسلح كه تا بن دندان اينها را مسلح کنند، تمام قواي نظامي همه پشتيبانش بود و اين ملت اينها را کرد بيرون به ياري خدا و اين ديگر به هيچ مشکلي نبايد اين ملت احتمال بدهدكه مشکل است. پس از او مسئله کوير و بساط و آن هم واقعاً نبايد فراموش کرد و اينکه يک نفر نبود آنجا کمک کند الا خدا. توي وادي کوير. كوير، فقط قشون خدا همان طوفان و شن اينها را شكست داد. اين همه آيات آيا كسي شک دارد در اين كه انشاءالله صدام ساقط مي‌شود و ملت ما پيروز مي‌شود و اينكه نمونه‌اش هم آشکار مي‌شود پس از شكستن حصر آبادان که کسي احتمال نمي‌داد مسئله فتح بستان و آنچه را كه شنيدند که چه استحکاماتي اينها درست کرده بودند براي کشورهاي مرتجع منطقه. نه اينها تنها انگليس و فرانسه شوروي از همه مهم‌تر آمريكا، مستقيم و غير مستقيم تمام اين قدرت‌ها همه يک طرف، قدرت الله اکبر هم يک طرف.
تمام اين جوانان عزيز که سلام خدا بر روحشان باد به عين مثل کم من فئه قليله غلبت فئه کثيره باذن الله. در جنگ بدر 13 تا شمشير مسلمين بيشتر نداشتند و هفت تا مرکب، ولي بحمدالله فاتح شدند و غلبه کردند الان به عين همان ايمان صدر اسلام وآن ايمان و همان عين ايمان آن طور که آنها به رسول خدا تکيه داشتند، الان اينها هم به امام خميني همان تکيه را دارند. اين هم آخر نماينده آنهاست. امام هم اطال‌الله عمره شريف همان نماينده رسول‌الله است، نماينده امام زمان است، بيعت با اين بيعت با امام زمان است، بيعت با ايشان بيعت رسول‌الله است اطاعت از ايشان اطاعت از خدا و رسول خداست، اين ايمان است که توي جبهه همچون سد عظيمي را اين ملت با زيان کمي با خسارت‌هاي كمي در برابر آنچه را كه نصيب شده است، آن همه غنائم كه نصيب شده است بزرگ‌ترين بشارتي به اينكه انشاءالله تمامش به دست همين جوانان عزيز انشاءالله فتح خواهد شد و ملت عراق هم نجات پيدا مي‌کند کشورهاي ديگر هم انشاءالله ملتهايشان حرکت مي‌کنند و همه مي‌آيند رو به قدس و قدس عزيز هم از شر صهيونيسم خلاص مي‌شود و همه‌اش طليعه ظهور حضرت مهدي (عج) است و وعده خدا. و لقد ك کتبنا في الزبور من بعد الذكران الارض يرثها عبادي الصالحون. تمام مستکبران از بين مي‌روند مستضعفين هم انشاءالله صالحين کشورهاي خودشان را اداره مي‌کنن

عقيده شما راجع به سپاه پاسداران انقلاب اسلامي چيست؟
 

چيزي كه مهم است در سپاه اخلاصشان است، يعني از اول انقلاب از بطن انقلاب براي خدا اين است که اينها براي خدا حرکت کردند. در کره زمين سابقه ندارد هيچ کشوري که يک قوه‌اي و نيروئي الهي پديد بيايد نيروي الهي، يعني فقط و فقط براي پيشرفت اسلام تا سرحد جان بدون طمع نه طمع به حقوق به طمع غنيمت نه مقام نه چيزي از اين بالاتر تا جانشان را هم اينها كف دست گرفته‌اند. واقعاً اين سپاه ايدهم‌الله ان‌شاءالله اميدوارم که خداي تبارک و تعالي اخلاصشان را زيادتر كند. قدرت روحشان را زيادتر كند، اگر سپاه نبود، انقلاب هم نبود. قطعاً همه مي‌دانند اين آشکار است. تمام مشکلات اين سپاه بود، محکم جلوش ايستاد، حتي خطر اين بني‌صدر خبيث، اين بني‌صدر خائن را اين سپاه مقدار زيادي جلوش ايستادند و خنثي مي‌کردند، لهذا مي‌بينيم اين بدبخت هم دشمن سپاه بود. دشمني‌اش به همين ميزان بود اين سپاه بود که از اول براي خدا از بطن ملت بيرون آمد و عجيب اين است بدون اينکه يک قدرت بخواهد اين را تشکيل بدهد، در تمام سرتاسرکشور اينها جوشيدند و خروشيدند و ايمان حرکتشان داد و اينها ياري خداست اگر يک قدرت بخواهد يک نيرويي سرتاسري تاسيس بكند و بدون اينكه قدرتي باشد و بساط باشد اينها خودشان در هر شهري در هر محلي به قدري منسجم شدند و متحد شده‌اند. اخيراً هم بحمدالله بعد از اين سقوط خائن ملعون بني‌صدر بحمدالله ارتش و سپاه و بسيج و همه با هم يک واحد شدند بزرگ‌ترين بشارت است بر پيشرفت، نه تنها انقلاب ايران پيشرفت انقلاب جهان اسلام يک همچنين نيروهايي که متحد شده‌اند و با وحدت کلمه خداي تعالي عمر عافيت امام را زياد كند و سپاه و ساير نيروها را هم ان‌شاءالله منتظم‌تر، منسجم‌تر ايمانشان محکم‌تر روزهاي خوشي در پيش است ان‌شاءالله که نصيب شما جوان‌هاست ما هم شکر مي‌کنيم خداي را که در آخر عمرمان ديديم و آرزو به گور نبرديم. ما آرزوي چنين زماني را از 50 سال قبل داشتيم که بحمدالله شد و اميد است که جوان‌ها بهره ببرند.
منبع: ماهنامه شاهد ياران53_54